فرقه گرایی یهودیت ناشی از ثبات و آرامش یهود، در قبل و بعد از میلاد و نیز سرگرم شدن آنان به خود و نزاع بر سر پست های دینی است. در نتیجه این امر، دو مکتب پدید آمدند: یکی در بابل که «مکتب شرقی» و دیگری در طبریه که «مکتب غربی» نام گرفت.
پیدایش این دو مکتب، نقش زیادی در انقسام یهود به فرقه های مختلف با ویژگی ها و مشخصات و عقاید خاص داشت. این فرقه ها(13) از لحاظ ظاهر، به چهار و از لحاظ محتوا، به پنج گروه تقسیم می شوند:
الف. فرقه یهود از لحاظ ظاهر
1. محافظه کاران یا بنیادگرایان: آنان پیروان شریعت و پایبند به کامل بودن آن و اصول مراسم آن هستند.
2. ظاهرگرایان: گروهی که آیین و عبادات را بپا می دارند، بدون این که برای محتوا اهمیتی قایل شوند.
3. مماشات کنندگان: گروهی که با ظاهرگرایان ومحافظه کاران مماشات می کنند.
4. استقلال طلبان: گروهی که مراسم و آیین عبادی را بپا نمی دارند و به تعالیم شریعت توجهی نمی کنند.
ب. فرقه های پنج گانه مشهور یهود از لحاظ محتوا
1. فریسیان: یا عزلت طلبان، پارسایان، برگزیدگان یا خاصّان که علی رغم آن که همه اعضایشان از عامّه مردم هستند، خود را در پارسایی و برتری بر دیگر فرقه ها، بی همتا می دانند. آنان مدعی اند که شهرتی نیک دارند و علم دین مختصّ آنان است و همچنین ثواب و عقاب، در روح و جسم انسان اثر گذاشته، تا زندگی پس از مرگ ادامه دارد. این فرقه با فرقه صدّوقیان، که پس از بازگشت یهود از جلای بابل شکل گرفت، به مخالفت برخاست و در این بین، با جلیلیان پیمان بست. جلیلیان در عهد الکساندرا، همسر یونیاس، در حدود سال 78 ق.م. با تقویت و تثبیت خود، موقعیت خوبی به دست آورده، در نتیجه امور دین را در دست گرفته بودند.
فریسیان همچنین به تدوین اسفار شفاهی مبادرت ورزیدند و پس از ویرانی قدس، حدود سال 70 م بر شهر «یمنیا» تسلط یافته، آن جا را به مرکز مهمی برای مطالعات تلمودی تبدیل کردند. با وجود آن که این فرقه ادعای پارسایی، برتری و معرفت داشت، این امر مانع اعمال پست و بدخلقی آنان نمی شد. همین امر سبب شد که یحیای تعمیددهنده، آنان را «افعی زادگان» توصیف کند و با وجود آن که مسیح علیه السلام در جهت اصلاح آنان تلاش کرد، اما در آخر، آنان را به دروغ گویی و تظاهر به نیکی و ریا کاری توصیف نمود.
2. سامریان: این نام منسوب است به «سامره»؛ شهری که احتمالاً «نابلس» امروزی است. این فرقه بر تورات سامری (فقط پنج سفر اول) اعتقاد دارد و دارای دید بازتری نسبت به محیط انسانی اطراف خود است. حضرت عیسی علیه السلام توانست نسبت به حال آنان مفید باشد و ایمان را در دل هایشان وارد کند و همین امر فریسیان را به قطع رابطه با سامریان در عصر مسیح و عدم ارتباط با آنان وادار کرد.
3. افراطیان (جلیلیان): فرقه ای یهودی که بیش تر اعضای آن از چهار سبط یهود به نام های یسّاکار، زبولون، نفتالی و اشیر هستند. آنان در بخش فوقانی و تحتانی جلیل، که یهودای جلیلی آنان را رهبری می کرد، مسکن گزیدند... و خصیصه افراطی گری و غلو در امور دینی بر آنان چیره شد و زمانی که رومیان مالیات را بر آنان وضع کردند، با آنان به مخالفت برخاستند (اعمال رسولان 37:5) و با فرقه فریسیان هم پیمان گشتند و این امرخشم رومیان را برانگیخت. در نتیجه، به مجازات آنان پرداختند و توسط پیلاطوس قتل عام شدند. در این میان، برخی نیز معتقدند: آنان توسط کرینباس رومی بین رفته اند.
4. صدّوقیان: صدوقیان منسوب به صادوق الیعازری یعنی عادل، صمیمی، یا وفادار هستند؛ فردی که در عهد سلیمان ریاست کاهنان را به دست گرفت. ... توجه این فرقه، به دین و اقتصاد بود و نسبت به اجرای قوانین بسیار سخت گیر بودند. این امر موجب برتری آنان بر فرقه فریسیان شد؛ بنابراین، با آن که تعدادشان کم بود، پست های ریاست کَهنه و اشرافیگری کشیشی را اشغال کردند.
نقش کاهنان و اهمیت آنان در عهد صدوقیان نمایان شد. کاهن، مفتی و رهبر و خزانه دار و رکن گروه بود. شمعون صدوق مشهورترین کاهن این فرقه بود، که انگیزه کتابت تلمود و اهتمام نسبت به اسفار شفاهی و تدوین آن به او بر می گردد.
شایان ذکر است که صدوقیان و فریسیان، جبهه ضد مسیحیت را تشکیل می دادند. بنابراین، یوحنّای نبی، صدوقیان را مانند فریسیان، همچون «افعی زادگان» توصیف می کند. (متی 7:3)
عهد جدید، نقش صدوقیان را در آزار و اذیت عیسی علیه السلام و استهزای او و همبستگی آنان با مردان معبد در مخالفت با عیسی علیه السلام ذکر می کند... نکته باقی مانده این است که صدوقیان به دلیل دارا بودن جایگاه مالی و دینی، شخصیت های برتر و برجسته یهود را تشکیل می دادند.
5. اسنیان: معالجه گران یا پزشک نمایان؛ فرقه ای که خود را مخاطب اصلی یهودیت می دانستند؛ حتی معتقد بودند آن ها اصل و شالوده امّت یهودند و منشأ تفکر یهودیت از رجال این فرقه است. از این رو، به دلیل ترس از ادغام با غیر اسنیان و شدت علاقه به میراث امّت یهود، عزلت گزیدند. این فرقه معتقد است محتوا و حقیقت دیانت، سکوت، تأمّل و اجتهاد است و خداوند به ذبایح اکتفا می کند.
به احتمال قوی، این فرقه به دو دسته تقسیم می شود: تأمّل گرا و عمل گرا.
گروهی از سکوت و تأمّل بیرون آمده، به سوی «عمل» گرایش پیدا کردند و گروهی دیگر ترجیح دادند به سکوت ادامه دهند و «تأمّل گرا» نامیده شدند.
منبع:(پایگاه اطلاع رسانی حوزه)